جولای 2013 - کافه تنهایی

کافه تنهایی

یک صندلی خالی می ماند!

one-seat-remains-vacant

میز دو نفره را اشغال میکنی…یک صندلی خالی می ماند…
دو فنجان چای سفارش می دهی
یک فنجان کنار دستت…دست نخورده باقی می ماند…
تمام کوچه های شهر را قدم می زنی….قد یک نفر
بین خودت و دیوار فاصله میگذاری …
آدم با یک سیب هوایی شد
من با این جاهای خالی ، نشوم ؟

دسته بندی : شعر و دلنوشته
موضوع :

خدايا من اگر بد کنم…

oh-god-if-im-be-the-bad
خدايا من اگر بد کنم تورا بنده ديگر بسيار است
تو اگر با من مدارا نکنی مرا خدايي ديگر کجاست…؟!
دسته بندی : جملات زیبا
موضوع :

بعضی وقت ها سکوت می کنی

sometimes-silence-can-be

بعضی وقت ها سکوت می کنی
چون این قدر رنجیدی که نمی خوای حرف بزنی …
بعضی وقت ها سکوت می کنی
چون واقعا حرفی واسه گفتن نداری …
گاهی سکوت یه اعتراضه
گاهی انتظار …
اما بیشتر وقت ها سکوت واسه اینه که
هیچ کلمه ای نمی تونه غمی که تو دلت داری رو توصیف کنه …!

دسته بندی : شعر و دلنوشته
موضوع :

كافه را برای امثال من و تو ساخته اند

cafe-for-people-like-me-and-you-have-made

كافه را برای امثال من و تو ساخته اند دوست من…

برای نوشيدن تنهايی…

و سیگار… !

دسته بندی : شعر و دلنوشته
موضوع :

تلخ منم، همچون چای سرد

i-am-bitter-as-iced-tea

تلخ منم،
همچون چای سرد
که نگاهش کرده باشی ساعات طولانی و ننوشیده باشی.
تلخ منم؛
چای یخ
که هیچکس ندارد هوسش را…!

[سید علی صالحی]

دسته بندی : شعر و دلنوشته
موضوع :

من ماندم و تک تک خاطرات با کافه ات

i-stayed-and-individual-memories-with-your-coffee

من ماندم و تک تک خاطرات با کافه ات…
با جفت پیوند های مولکولی عشاق کافه برو که ساعت ها دست در دست….
من ماندم و خاطره ی صبح تا شب روی یک صندلی نشستن
ناهار هم در کافه خوردن…
بعد از ظهر را شب کردن…
و دیدن تمام جفت عشاق کافه برو…!
و هی صابون زدم به دلم
تا کف کرد
تا الان خاصیت بازی گرفته دلم
باز هوس دیدنت را میکند
باز هوس چشم هایت
باز هوس صدایت
آری مرد…!
من ماندم و تک تک خاطرات با کافه ات…!

دسته بندی : شعر و دلنوشته
موضوع :

لعنت به همه آنهایی که تو را می‌شناسند

damn-all-the-ones-you-know

همه‌ی آنهایی که مرا می‌شناسند
می‌دانند چه آدم حسودی هستم ؛
و همه‌ی آنهایی که تو را می‌شناسند …
لعنت به همه آنهایی که تو را می‌شناسند … !

[نزار قبانی]

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

وقت رفتن

when-to-go

وقت رفتن،
بوسه‌ی آخرمان،
با چـشم بـود…!

[رسول ادهمی]

دسته بندی : مینیمال
موضوع :

خوابم نمی آید

can-not-sleep

خوابم نمی آید …
انگار بیداری…!

[افشین صالحی]

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

مهلت بده میروم!

respite-leaving

مهلت بده میروم……
فقط پایت را بلند کن……
غرورم را جمع کنم…!

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :





کافه تنهایی

آخرین دیدگاه‌ها

عاشقانه

بایگانی شمسی

دلنوشته ها

باهمدیگه
کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید