سپتامبر 2014 - کافه تنهایی

کافه تنهایی

من نگفتم به کسی …

من نگفتم به کسی

نیمکت خالی

چه شده است!

حال که پاییز آمد

باران هم …

عاشقانه هایش کو

آه که دلم لک زده است

برای عاشقانه هایش

درد و دل هایش

راستی چی شد …

بار آخر گفت

فردا حلقه به دست

با کسی می آیم

نگفت ؟

وای که بدم می آید

از این حرف های …

یا شاید

من فرسوده شده ام

یعنی نیمکتی دیگر …

هی

نکند من را

محرم اسرار نداند

من نگفتم به کسی

تنهای من

زود قضاوت نکن

از کجا معلوم

شاید

چشمانت تو را لو دادن

“محمد مهدوی”

پیشکش به تک تک هم کافه ای های عزیز …

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

صبح که بیدار می‌شوم

صبح که بیدار می‌شوم

صبح که بیدار می شوم
هر شب که می‌خواهم بخوابم
می‌گویم
صبح که آمدی با شاخه‌ای گل سرخ
وانمود می‌کنم
هیچ دل تنگ نبوده‌ام

صبح که بیدار می‌شوم
می‌گویم
شب، با چمدانی بزرگ می‌آید
و دیگر نمی‌رود.

“کیکاووس یاکیده”

دسته بندی : شعر و دلنوشته
موضوع :

یک عصر دل انگیز پائیز …

یک عصر دل انگیز پائیز

یک عصر دل انگیز پائیز
یک کت و دامن چهار خانه
کلاه گرد و لبه دار
یک عصر دل انگیز پائیز
قدم های نرم و نازک
لبخندی که یک لحظه از لبان سرخت محو نمی شود
چشمانی که هر چه می روی باز هم به انتهاشان نمی رسی
عطری که تا مدت ها بعد رفتنت با مشام کلنجار می رود
بی انصاف!
مگر می توان دید و عاشق نشد؟

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

نفهمیدی که من …

نفهمیدی که من

نفهمیدی که من
ایستاده ام
تنها
پشت میله های خاطرات دیروز
این جا
انگشت هایم را می شمارم
یک
دو
سه……
ودست های تو در هم فرو رفته اند
تو
غزل را مشت مشت به حراج گذاشتی
که مهربانی ات را ثابت کنی
ولی…
ولی نفهمیدی که من
آن سوی خیابان
انتظارت را می کشم
تو بی وقفه فریاد کشیدی…
و من
دیگر آزارت نمی دهم
زین پس
قصه هایم را برای هیچ کس تعریف نمی کنم
مطمئن باش…
هنوز هم قافیه را به چشمان تو
می بازم
مطمئن باش!

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

کلماتم را در جوی سحر می‌شویم

کلماتم را در جوی سحر می‌شویم

 کلماتم را در جوی سحر می‌شویم
کلماتم را
در جوی سحر می‌شویم
لحظه‌هایم را
در روشنی باران ها
تا برای تو شعری بسرایم، روشن
تا که بی‌دغدغه بی‌ابهام
سخنانم را
در حضور باد
این سالک دشت و هامون
با تو بی‌پرده بگویم
که تو را
دوست می‌دارم تا مرز جنون

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

چه بیقرار بودی زودتر بروی!

چه بیقرار بودی زودتر بروی

چه بیقرار بودی زودتر بروی!
بهانه هایت برای رفتن چه بچه گانه بود
چه بیقرار بودی زودتر بروی
از دلی که روزی بی اجازه وارد آن شده بودی…
من سوگوار نبودنت نیستم!!!
من شرمسار این همه تحملم…

دسته بندی : شعر و دلنوشته
موضوع :

دل من باز شکست…

دل من باز شکست

دلشکسته
مطمئن باش و برو…
دل من سخت شکست
و چه زشت
به من و سادگی ام خندیدی
به من و عشقی پاک
که پر از یاد تو بود…
و خیالم می گفت
تا ابد مال تو بود…
تو برو…
دل من باز شکست…

موضوع :

برای هنگامی که فراموش خواهیم کرد!

تصویردلتنگی

عاشقانه
خدایا
از عشق امروزمان چیزی برای فردا کنار بگذار
.نگاهی ،
یادی ،
تصویری ،
خاطره ای ،
برای هنگامی که فراموش خواهیم کرد
روزی چقدر عاشق بودیم

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

چرا که عاشق تو دارد اعتبار دگر…

چرا که عاشق تو دارد اعتبار دگر

دلنوشته
روم به جای دگر ، دل دهم به یار دگر
هوای یار دگر دارم و دیار دگر
به دیگری دهم این دل که خوار کردهٔ تست
چرا که عاشق تو دارد اعتبار دگر
میان ما و تو ناز و نیاز بر طرف است
به خود تو نیز بده بعد از این قرار دگر
خبر دهید به صیاد ما که ما رفتیم
به فکر صید دگر باشد و شکار دگر
خموش وحشی از انکار عشق او کاین حرف
حکایتیست که گفتی هزار بار دگر

موضوع :

به زير باران میروم …

به زير باران میروم

تنها در زیر باران

به زير باران میروم و هم نوا با گريه‌ ی آسمان می گريم تا كسی اشك‌ های مرا نبيند .
به زير باران میروم تا ناله‌ های دلم بــا ناله‌ های گیتارم يكی شود
و كسی شاهد شكستن روح خسته‌ ام نباشد .
بزن باران شاید قـلـب او به تپشی دوباره افتد ..
و مرا در زیر این باران بیابد .

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :





کافه تنهایی

آخرین دیدگاه‌ها

عاشقانه

بایگانی شمسی

دلنوشته ها

باهمدیگه
کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید