نوامبر 2014 - کافه تنهایی

کافه تنهایی

چه لحظه ی دل انگیزیست …

عاشقانه

عاشقانه
چه لحظه ی دل انگیزیست
آنگاه که می بینی برای عشقت ، معشوقی…

دسته بندی : مینیمال
موضوع :

به دنبال واژه مباش!

به دنبال واژه مباش

 به دنبال واژه مباش
به دنبال واژه مباش ..

کلمات فریبمان می دهند ..

وقتی اولین حرف الفبا کلاه سرش برود

فاتحه ی کلمات را باید خواند…

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

در حضور خارها هم مي شود يک ياس بود

عاشقانه

عاشقانه
در حضور خارها هم مي شود يک ياس بود
در هياهوي مترسک ها پر از احساس بود
دست در دست پرنده
بال در بال نسيم
ساقه هاي هرز اين بيشه ها را داس بود
کاش مي شد حرفي از “کاش مي شد” هم نبود
هرچه بود احساس بود و عشق بود و ياس بود

موضوع :

رام و سر به راه و خاموش …

در حال نوشتن
آرزوی تو
دست هایم را بسته است
و عشق ،
مرا به برده ای بدل کرده است
برده ای خود خواسته
رام و سر به راه و خاموش
در دست های تو
برده ای که هرگز
آزادی تلخ خود را نمی خواهد

“روفینو”

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

از دل نرود هر آنکه از دیده برفت!

زیر باران با چتر

تنها زیر باران
تا تو رفتی همه گفتند
از دل برود هر آنکه از دیده برفت و به ناباوری و غصه من خندیدن
آه ای رفته سفر که دگر باز نخواهی برگشت
کاش می آمدی و می دیدی
که در این عرصه دنیای بزرگ
چه غم آلوده جدایی هایی ست
و بدانی که….
از دل نرود هر انکه از دیده برفت…

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

رفتن بهانه نمی خواهد …

رفتن بهانه نمی خواهد

رفتن بهانه نمی خواهد
رفتن بهانه نمی خواهد
بهانه های ماندن
که تمام شود
کافیست ..

دسته بندی : شعر و دلنوشته
موضوع :

نت سکوت را اجرا می کنم!

نت سکوت را اجرا می کنم!

قلم و دفتر عاشقانه
همین لحظه
آرامم
برای دقایقی نا معلوم!
بی فاصله
بی حرف
نت سکوت را اجرا می کنم
میدانم این تنها چیزیست که تو نیز می شنوی
گوش کن ….

موضوع :

هست را اگر قدر ندانی…

هست را اگر قدر ندانی

خیابان بارانی
“هست” را
اگر قدر نداني
مي شود
“بود”
و چه تلخ است
“هست” ي
که “بود” شود و
“دارم” ی که.. “داشتم”…

موضوع :

پنجره را باز کن …

زیر باران

زیر باران

پنجره را باز کن
و از این هوای مطبوع بارانی لذت ببر …
خوشبختانه
باران ارث پدر هیچکس نیست!

“حسین پناهی “

دسته بندی : جملات زیبا
موضوع :

تازه میفهمم احساس آن دهقان پیر را

تازه میفهمم احساس آن دهقان پیر را

متن عاشقانه

حالا که آمده ای

تازه میفهمم

احساس آن دهقان پیر و

مزه ی دعای باران را…

موضوع :





کافه تنهایی

آخرین دیدگاه‌ها

عاشقانه

بایگانی شمسی

دلنوشته ها

باهمدیگه
کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید