بایگانی‌های مطالب عاشقانه - صفحه 19 از 56 - کافه تنهایی

کافه تنهایی

بازآ…

دلتنگ

دلتنگ

آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ

اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ

شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد

گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ

کرده‌ای عهد که بازآیی و ما را بکشی

وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ

رفتی و باز نمی‌آیی و من بی تو به جان

جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ

وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی

گرچه مستوجب سد گونه جفایی، بازآ

“وحشی بافقی”

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 707

آرزویم این است …

تنها

تنها
آرزویم این است

آرزويم اين است ؛ نتراود اشك در چشم تو هرگز ؛

مگر از شوق زياد

نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز ؛

وبه اندازه ي هر روز تو عاشق باشي

عاشق آنكه تو را مي خواهد . . .

و به لبخند تو از خويش رها مي گردد

و تو را دوست بدارد به همان اندازه ؛

كه دلت مي خواهد

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 495

ویران کردم بدست خود خانه‌ی دل!

ویران کردم بدست خود خانه‌ی دل

عاشقانه
درویشی و عاشقی به هم سلطانیست
گنجست غم عشق ولی پنهانیست
ویران کردم بدست خود خانه‌ی دل
چون دانستم که گنج در ویرانیست

[مولوی]

بازدید : 501

عید شما مبارک

میلاد پیامبر اکرم (ص) و امام صادق (ع) مبارک باد

میلاد با سعادت نبی اعظم(ص) و امام صادق(ع) مبارک باد.
امشب سخن ازجان جهان بایدگفت

توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت

در شـــــام ولادت دو قــطب عالم

تبریک به صــاحب الزمان (عج) باید گفت

میلاد با سعادت نبی اعظم (ص) و امام صادق (ع) مبارک باد.

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 652

تنهایی ِ یک درختم

تنهایی ِ یک درختم

عاشقانه
تنهایی ِ یک درختم

و جز این‌ام هنری نیست

که آشیان تو باشم!

“احمد شاملو”

بازدید : 1450

تکیه داده بودم …

با چتر زیر باران

با چتر زیر باران
“دوستت دارم”

تکیه کلام تو بود

من بی جهت به آن

تکیه داده بودم

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 847

تو صبح باش

تو صبح باش

باران پشت پنجره

تو صبح باش !
من تمام شب های تاریخ را تاب می آورم !

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 1129

راز چشمان تو …

راز چشمان تو

راز چشمان تو
تمام پروانه ها
قاصدک بودند …
به هر قاصدکی راز چشمان تو را گفتم ،
پروانه شد !
تمام پروانه ها
ادای چشمان تو را در می آورند ؛
چون
بغض مرا دوست دارند !

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 1292

یاد من باشد …

یاد من باشد

پروانه

یاد من باشد فردا دم صبح

جور دیگر باشم

بد نگویم به هوا، آب، زمین

مهربان باشم، با مردم شهر

و فراموش کنم، هر چه گذشت

خانه ی دل، بتکانم ازغم

و به دستمالی از جنس گذشت

بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل

مشت را باز کنم، تا که دستی گردد

و به لبخندی خوش

دست در دست زمان بگذارم

یاد من باشد فردا دم صبح

به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم

و به انگشت نخی خواهم بست

تا فراموش، نگردد فردا

زندگی شیرین است، زندگی باید کرد

گرچه دیر است ولی

کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم،شاید

به سلامت ز سفر برگردد

بذر امید بکارم، در دل

لحظه را در یابم

من به بازار محبت بروم فردا صبح

مهربانی خودم، عرضه کنم

یک بغل عشق از آنجا بخرم

یاد من باشد فردا حتما

به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم

بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در

چشم بر کوچه بدوزم با شوق

تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود

و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست

یاد من باشد فردا حتما

باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست

و بدانم که اگر دیر کنم،مهلتی نیست مرا

و بدانم که شبی خواهم رفت

و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی

یاد من باشد

باز اگر فردا، غفلت کردم

آخرین لحظه ی از فردا شب

من به خود باز بگویم

این را

مهربان باشم با مردم شهر

و فراموش کنم هر چه گذشت

[فریدون مشیری]

بازدید : 1208

دلتنگی ام …

همین که بخندی

گل
تمام خنده هایم را نذر کرده ام
تا تو همان باشی که صبح یکی از روزهای خدا
عطر دستهایت ، دلتنگی ام را به باد می سپارد . . .

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 2249





کافه تنهایی

آخرین دیدگاه‌ها

عاشقانه

بایگانی شمسی

دلنوشته ها

باهمدیگه
کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید