کافه تنهایی - صفحه 37 از 98 - کافه تنهایی پاتوقی برای دل نوشته ها ، متن های زیبا ، جملات عاشقانه ، اشعار و مینیمال های زیبا ، مینیمال های عاشقانه ، شعر و دلنوشته

کافه تنهایی

خاطره هايم

خاطره هايم

خاطره هایم

در همين نزديکي ، کوچه باغي زيباست ، که در آن خاطره هايم پيداست
آسمانش آبي است ، جوي آبي جاريست و شقايق که در آن آفتابي است
من و تو ، کودک و دلبسته به هم ، دست ها بسته به هم ، چشم ها بسته به غم ،
غنچه اي مي خندد ، شاخه اي مي رقصد ، و زمان از گذر ثانيه ها جا مي ماند ..
لحظه هايي زيباست ، خاطره يا روياست ،
هرچه هست در نظر من يکتاست
قاب يک خاطره در آن پيداست ..

بازدید : 1522

تو را از من گريزي نيست

عاشقانه

عاشقانه

اين روزها که مي گذرد
ريشه هاي تو در من عميق تر مي شود!!
آنقدر اشک به پاي تمناي تو ريخته ام
که محال است بتواني
پا بيرون بکشي از خاک خيس من…!!
آن چنان که تو مرا گرفتار مي کني
من نيز تمام تو را
در کام مي کشم…!!
مرا از تو
تو را از من
گريزي نيست!!!!!?

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 1536

هرگز از دوری این راه مگو!

زیبا و عاشقانه

زیبا و عاشقانه
هرگز از دوري اين راه مگو!

و از اين فاصله ها که ميان من و توست…

و هرگاه که دلت تنگ من است،

بهترين شعر مرا قاب کن

و پشت نگاهت بگذار!

تا که تنهايي ات از ديدن من جا بخورد!

و بداند که دل من با توست

و همين نزديکي ست…

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 1522

برایت آرزو دارم

کافه تنهایی

کافه تنهایی
برایت آرزو دارم

که نور نازک قلبت٬ به تاریکی نیامیزد.

که چشمانت٬به زیبایی ببیند زندگی ها را.

چو باران٬آبی و زیبا

بباری٬شادمانه روی گرد غم

به دور از دل گرفتن ها.

برایت آرزو دارم

به تنهایی نیالاید

خدا٬ این قلب پاکت را

و همواره به دستانت بیاویزد

چراغ راه خوشبختی.

بدانی آنچه را اینک نمیدانی.

برایت آرزو دارم

سعادت را٬طراوت را٬

بهشت و بهترین بهترین ها را.

عزیز روز های من

خدا را می دهم سو گند

که در قلبم برای تو

خدارا آرزو دارم.

” تقدیم به تمامی بچه های کافه و به خصوص آرام عزیز به مناسبت سالگرد ازدواجشون ”

بازدید : 6384

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

یا صاحب الزمان

یا صاحب الزمان

تمام اشکهای من

برای شستشوی جاده های انتظار توست

و چشمهای من

فدای گامهای استوار تو…

“ولادت حضرت مهدی (عج) بر شما تبريک و تهنيت باد”

دسته بندی : جملات زیبا
بازدید : 1177

و تو رفتي و هنوز …

عاشقانه - قایق

عاشقانه - قایق
“سیب”
تو به من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من کرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتي و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان مي دهد آزارم
و من انديشه کنان غرق در اين پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سيب نداشت

“حمید مصدق”

بازدید : 2100

هرگز نگو هرگز

عاشقانه

عاشقانه

تو را به جاي همه روزگاراني که نمي زيستم دوست دارم

براي خاطر عطر نان گرم

و برفي که آب مي‌شود

و براي نخستين گل‌ها

تو را به خاطر دوست داشتن دوست دارم

تو را به جاي همه کساني که دوست نمي‌دارم دوست مي‌دارم

بي تو جز گستره‌يي بي‌کرانه نمي‌بينم

ميان گذشته و امروز.

از جدار آيينه‌ي خويش گذشتن نتوانستم

مي‌بايست تا زندگي را لغت به لغت فرا گيرم

راست از آن گونه که لغت به لغت از يادش مي‌برند.

تو را دوست مي‌دارم براي خاطر فرزانه‌گي‌ات که از آن من نيست

به رغم همه آن چيزها که جز وهمي نيست دوست دارم

براي خاطر اين قلب جاوداني که بازش نمي‌دارم

مي‌انديشي که تو ترديدي اما تو تنها دليلي

تو خورشيدي رخشاني هستي که بر من مي‌تابي

هنگامي که به خويش مغرورم؟

سپيده که سر بزند

در اين بيشه‌زار خزان زده شايد گلي برويد

شبيه آنچه در بهار بوئيديم

پس به نام زندگي

هرگز نگو هرگز…؟

بازدید : 1228

جهان بطور هولناکی غم انگیز است …

گریه عاشقانه

همین است

جهان بطور هولناکی غم انگیز است

دوباره زمین خورده ام

دوباره گم می‌کنم خودم را

در انبوهِ آدم‌هایی‌ که نمی دانم خوشبخت هستند یا بدبخت

آدم‌هایی‌ که نمی‌دانند خوشبختم یا بد بخت

در اولین کافه

سفارش فنجانی قهوه و یک برش کیک می‌‌دهم

و فرض می‌کنم

جهان بطور معجزه آسائی پر از شادمانی است

فرض می‌کنم

همین الان یک نفر کنارم می‌‌نشیند تا تنها نباشم

فرض می‌کنم

سرِ پیچِ بعدی

گریه عاشقانه
خوشبختی‌ منتظر است تا من کیک و قهوه‌ام را تمام کنم

کافه را ترک می‌کنم

در میهمانی امشب

باید در آغوش جهانی‌ برقصم که بطور هولناکی غم‌انگیز است

باید دنیا را به یک کیک و قهوه دعوت کنم

در کافه‌ای بنشینیم پر از آدم‌های خوشبخت یا بدبخت

کافه‌ای که سر پیچ بعدی اش

یک نفر منتظر است تا قهوه ات تمام شود

” نیکی فیروزکوهی “

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 1172

کابوس روزهای بیهوده ….

کابوس روزهای بیهوده

کابوس روزهای بیهوده
کتاب های نخوانده فشارم می دهند

چرک نویس های سپید، که سیاه نمی شوند

و دلهره ی روزهای بیهوده ،

روی دست هایم باد می کند

دور می زنم

روزهایی را که چرخیده ام …

دور می زنم تا دور شوم

تا جایی دور از خودم پرت شوم

فکرهای بلندم

مداد کوتاهم را فریاد می زنند

کاغذهای سیاه ،

روزم را سیاه می کنند

فشارم می دهند کتاب های نخوانده

له می کنند تمام تنم را

من چرت می زنم ،

کابوس های روزهای بیهوده را …

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 1143

لعنت به دلتنگی

دلتنگی

دلتنگی
 

هر بار که میخواهم به سمتت بیایم

یادم می افتد

دلتنگی هرگز بهانه خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست

لعنت به دلتنگی

بازدید : 5668





کافه تنهایی

آخرین دیدگاه‌ها

عاشقانه

بایگانی شمسی

دلنوشته ها

باهمدیگه
کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید