کافه تنهایی - صفحه 43 از 98 - کافه تنهایی پاتوقی برای دل نوشته ها ، متن های زیبا ، جملات عاشقانه ، اشعار و مینیمال های زیبا ، مینیمال های عاشقانه ، شعر و دلنوشته

کافه تنهایی

حد و مرزی برای حضور تو

عاشقانه

اینجا در قلب من ….

حد و مرزی برای حضور تو نیست

به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم

مگر ماهی بیرون از آب می تواند نفس بکشد

مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم

بگو معنی تمرین چیست ؟

بریدن از چه چیز را تمرین کنم ؟

بریدن از خودم را ؟

مگر همیشه نگفتم که تو هم پاره ای از تن منی …

از من نپرس که اشک هایم را برای چه به پروانه ها هدیه می دهم

همه می دانند که دوری تو روحم را می آزارد

تو خود پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی کسی ام باشند

نگاهت را از چشمم برندار مرا از من نگیر …

هوای سرد اینجا رو دوست ندارم

مرا عاشقانه در آغوش بگیر که سخت تنهایم ….

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 1513

هميشـه بايــد کسی باشـــد

عاشقانه

هَـميشـه بـآيــد کـسی باشـــد

که مــَعنی ســـــه نقطـه ی انتهـــای جملـه‌هآیتـــ را بفهمـــد

 

تا بُغض‌هآيتـــ را قبلــ از لرزیــدن چانـه اتـــ بفهمـــد

که وقتی صدایتـــ لرزیـــد بفهمـــد

 

که اگــ ـر ســکوتــــــــــــــ کـردی، بفهمـــــــــــد

که اگــ ـر بهانـه‌گيــــر شــدی بفهمـــد

 

کـسی بـآشــد

 

که اگــ ـر ســردرد را بهـآنــــــــــــه آوردی

 

برای رفتـــن و نبـــودن

 

بفهمـــد بـه تــوجّهـش احتيآج داری

 

بفهمـــد کــــه درد داری

 

کـــــــــــــــــه زنــدگـــــــــــــی درد دارد

 

بفهمـــد کــــه دلتـــ می خواهد

 

قَــدم زدن زیـــرِ بـــآران

 

حرف های عاشقانه

 

یک فنجان قهوه دو نفره را

 

هميشـه بايــد کسی باشـــد

 

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 2638

باز ای باران ببار

باران عاشقانه
باز ای باران ببار
بر تمام لحظه های بی بهار
بر تمام لحظه های خشک خشک
بر تمام لحظه های بی قرارباز ای باران ببار
بر تمام پیکرم موی سرم
بر تمام شعر های دفترم
بر تمام واژه های انتظار

باز ای باران ببار
بر تمام صفحه های زندگیم
بر طلوع اولین دلدادگیم
بر تمام خاطرات تلخ و تار

باز ای باران ببار
غصه های صبح فردا را بشوی
تشنگی ها خستگی ها را بشوی
باز ای باران ببار …

دسته بندی : شعر و دلنوشته
بازدید : 6617

شوق دیدار ….

عاشقانه

این چه رازیست که در پرده چشمان تو خفته ست به ناز ؟

ای که در چهره پر مهر تو جاریست بهار

از غم عشق تو دل آشفته ست

و نفس می کشد آرام و صبور

زیر آوار تب و درد فراق

پریان در خوابند

من و اشک و دل و غم بیداریم !

گر چه بر خانه قلب من غم

بی امان می تازد

لیک در ظلمت این درد خموش

شوق دیدار تو تا صبح بهار

زنده اش می دارد

زنده اش می دارد

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 3833

خیابان شعر بلندی ست …

عاشقانه

عاشقانه

خیابان

شعر بلندی ست

وقتی من با قدم های تو قدم می زنم!

و شب

یکباره یکپارچه می شود،

از خواب هایی که تو را به من می رسانند

وقتی

من با چشم های تو چشم می بندم!

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 3414

و در پی روزها عمر من …

کافه تنهایی
عاشقانه
روزها یكی پس از دیگری به پایان
می رسند …
و در پی روزها عمر من …
خسته نباشی سرنوشت ….!
می بینی ؟!
دست در دستان تو تمام راه را بیراهه رفتم
شنیدم كسی می گفت : چشمانت را ببند !
اعتماد كن … به قیمت تمام روزهای رفته
چشم هایم را بستم … اعتماد كردم …!
بهای سنگینی داشت اعتماد !
روزی …
چشمانم را باز كردم ؛ چیزی به نام ” عشق ”
در راه همپا شدن با تو به تاراج رفته بود !
دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 2777

باز کن پنجره را

کافه تنهایی

عاشقانه
باز کن پنجره را

تا دل تنگ مرا بوی بهار

ببرد تا هوسی

تا که ابری نشود خاطر یار

باز کن پنجره را

تا فضا تازه شود از نفسی

بشنود خاطر ما خاطره را

باز کن پنجره را

تا نفس تازه کنم

بنگارم اثری

باز کن پنجره را

تا من وابر بهار

اشک ریزان برویم

در پی رد نگار

کاش از خاطره ها

سبدی برگیرم

بوسه برخاک زنم

سحری درگیرم

شاهد هرشب من

سوخته در اتش من

کاش باران بدرد

پرده خواهش من

باز کن پنجره را

که دل تنگ مرا

بوی باران بهار

لحظه ای باز کند

نخورد غصه دلم

باز کن پنجره را

تا که پرواز کنم تا هوسم

بنشینم به برت

نفسی تازه کنم

فارغ از سردی دی

بپرم رو به بهار

باز کن پنجره را…

دسته بندی : شعر و دلنوشته
بازدید : 4450

تو نمی آیی !!!

عاشقانه
من به خیال خامم
فکر می کردم فاصله یک خط صاف است
که کشیده می شود از اینجا تا آن سوی مرز
نقشه را باز می کنم وجب می کنم
فاصله تو تا خودم را
دو بند انگشت هم نمی شود
فقط بالا و پایین دارد پیچ و خم دارد
و من نمی دانم تو
در پس کدامین پیچ پنهانی
که نمی آیی…

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 1988

خلوتم را نشکن

عاشقانه

خلوتم را نشكن ….

شايد اين خلوت من كوچ كند

به شب پروانه

به صدای نفس شهنامه

به طلوع آخرين افسانه

و غروبی كه در آن

نقش ديوانگی يك عاشق

بر سر ديواری پيدا شد.

خلوتم را نشكن

خلوتم بس دور است

ز هوای دل معشوق سهند

خلوتم راه درازی ست ميان من و تو

خلوتم مرواريد است به دست صياد

خلوتم تير و كمانی ست به دست سحر

خلوتم راه رسيدن به خداست …

 

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 2361

تو بیاموز رها گشتن را تا نماند قفسی!

عاشقانه

کاش می دانستی زندگی فردا نیست

زندگی امروز است

زندگی قصه ی عشق است و امید

صفحه ی غم ها نیست

به چه می اندیشی

نگرانی بی جاست

عشق این جا

تو این جا

و خدا هم این جاست

لحظه ها را دریاب بر لب جوی نشین

بر تن مست چمن مست بخوان

پای در راه گذار، راه ها منتظرند

تا تو هر جا که بخواهی برسی

تو بیاموز رها گشتن را تا نماند قفسی …

 

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 2083





کافه تنهایی

آخرین دیدگاه‌ها

عاشقانه

بایگانی شمسی

دلنوشته ها

باهمدیگه
کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید