اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت …
دلگیر مباش که نه تو گناهکاری نه او
آنگاه که مهر می ورزی مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا میکند …
پس خود را گناهکار مبین
من عیسی نامی را می شناسم که ده بیمار را در یک روز شفا داد … و تنها یکی سپاسش گفت!!!
من خدایی می شناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده … یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر !!!
پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند … از تو برای مهربانیت قدردانی می کنند.
پس از ناسپاسی هایشان مرنج و در شاد کردن دلهایشان بکوش … که این روح توست که با مهربانی آرام می گیرد
تو با مهر ورزیدنت بال و پر می گیری …
خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد …
پس به راهت ادامه بده
دوست بدار نه برای آنکه دوستت بدارند …
تو به پاس زیبایی عشق، عشق بورز و جاودانه باش
دل های بزرگ و احساس های بلند،عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند
می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه ی خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه ی خویش
می برم، تا که در آن نقطه دور
شستشویش دهم از رنگ گناه
شستشویش دهم از لکه ی عشق
زین همه خواهش بی جا و تباه
می برم تا ز تو دورش سازم
زتو، ای جلوه ی امید محال
می برم زنده به گورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال
ناله می لرزد، می رقصد اشک
آه، بگذار که بگریزم من
از تو، ای چشمه ی جوشان گناه
شاید آن به که بپرهیزم من
بخدا غنچه ی شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله ی آه شدم، صد افسوس
که لبم باز بر آن لب نرسید
عاقبت بند سفر پایم بست
می روم ، خنده به لب، خونین دل
می روم از دل من دست بردار
ای امید عبث بی حاصل
هندویی عقربی را دید که در آب برای نجات خویش دست و پا میزند..
هندو به قصد کمک دستش را به طرف عقرب دراز کرد؛ اما عقرب تلاش کرد تا نیشش بزند!
با این وجود مرد هنوز تلاش میکرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد؛ اما عقرب دوباره سعی کرد او را نیش بزند!
مردی در آن نزدیکی به او گفت: چرا از نجات عقربی که مدام نیش میزند دست نمیکشی؟!
هندو گفت: عقرب به اقتضای طبیعتش نیش میزند، طبیعت عقرب نیش زدن است و طبیعت من عشق ورزیدن..
چرا باید از طبیعت خود که عشق ورزیدن است فقط به علت این که طبیعت عقرب نیش زدن است دست بکشم؟!
هیچگاه از عشق ورزیدن دست نکش همیشه خوب باش حتی اگر اطرافیانت نیش بزنند!
می دانی!
اصلن کیف میکنم هِی بگویم سلام
هِی بگویَم دوستت دارم
هِی یواشکی ببینمت
بخدا حتا همین سطر هم،
جوری دیگر دوستت دارم
جورِ دیگر میگویم سلام
علاقهیِ نازم
دوستت دارم
حالت چهگونه است
من،به فکرِ توخوبم
فقط…
عاشق شو عزیز
لطفا :(
گاهیـ دلـــــت نمیـ خواهد
دیروز را بـہ یاد بیاری…!
انگیزـہ ایهم برایـ فردا نداریـ
و حال هم ڪ ..
گاهیـ هم دلـــــــت فقط میـ خواهد
زانو هایت را تنگ در آغوش بگیریـ
و گوشـہ ایـ از گوشـہ تریטּ گوشـہ ایـ ڪـہ میـ شناسی…!
بشینیـ و فقط نگاـہ ڪنیـ
گاهیـ دلـــــگیریـ
شاید از خودت…
شاید از … !!!!!
دلم میخواهد کسی باشد
خوب باشد
مهربان باشد
بس باشد
و همه ی این بودن هایش
فقط برای من باشد …
فقط برای من !
دلایل بودنم را مــــــــرور میکنم !
هر روز از تعدادشان کــــم میشود!
آخرین باری که شمردمشان
تنها یک دلیل برایم مانده بود..!
آنهـــــــم دیدن تو بود !!
غمگینم
آخر امروز نگفتم
نگفتم دوستت دارم
از خودم خجالت میکشم
از خودم فرار میکنم
که دیر کردم
که دیر گفتم وُ
امروز رفت…
دوستت دارم
دل نوشت : با این همه فاصله چطور بگویم دوستت دارم که واژه هایم برایت غریبه نباشد ؟
پی…….. : عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد / ای خواجه درد هست ولیکن طبیب نیست